خاطرات مسیر کربلا(مسیر عاشقی)

یادم می آید اولین باری را که باتنها همسفرم می خواستیم راهی سفر کربلا شویم. عجب حال وهوایی داشت زیارتی که سالها آرزویش را در دل وجانم داشتم والبته با اضطراب که مبادا آرزو را با خود به گور ببرم. باهر تلاشی بود باور کردم که دیگر اینبار دعوت نامه را گرفته ام وبی دغدغه راهی سفر عشق می شوم. می گویند چیزی که با سختی همراه باشد ارزش وبرکت پیدا می کند. البته در آن روزها سختی راه برای مسافر دیگر معنایی نداشت اما میان راه تا قبل از رسیدن به مرز، پرسان پرسان خیابانها را پشت سر گذاشتیم تا مرز چذابه رسیدیم. جایی که سالها تنها نامش را شنیده بودم وپای احساس زائرینش بارها آرام گریسته بودم. اینبار پس از دو روز واندی راه پیمایی که برای من شده بود حرکت بر روی ابرها با آن زانو دردی که فراموش شده بود و خوابی که می دانست چه موقع به سراغم آید و چقدر مرا مهیای ادامه راه سازد. رفتیم ورفتیم تا نیمه های شب که به حرم عشق رسیدیم. تاکنون این حال وهوا را از زبان زائرانش شنیده بودم که می گفتند در حرمش وحتی میان بین الحرمین احساس آرامشی وصف ناشدنی داری وچه احساس عجیبی بود. احساس آرامش واشک. اشکی که از سر شوق می آمد نه غم…

واکنون پس از سال ها دوری منتظر حک شدن خاطره ای زیبا از توفیق سفر روحانی اربعین امسال دست از پا نشناخته دل را جلوتر از پا به دیدار نورانی رهسپار نموده ام…

اللهم ارزقنا کربلا

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
باسپاس فراوان از نظر دهی شما
وبلاگ را در چه حد ارزیابی می فرمایید؟
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.