کلید واژه: "داستان اخلاقی"

چشم برزخی(حڪایت از شیخ رجبعلی خیاط)

چشم برزخی❗️ دکتر حاج حسن توکلی نقل می کند :روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم. سوار اتوبوس شدم. میدان فردوسی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت. جمعی آمدند بالا، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم دیدم همه زن هستند!! همه یک شکل و یک لباس.… بیشتر »

چهل داستان ڪوتاه و زیبای اخلاقی وواقعی(حجاب و...)

1.زهرا از بچگی مادربزرگم نیلوفر صدام میڪرد ولی دوست داشتم زهراصدام ڪنه یه روز قرار گذاشتیم با مادر بزرگم مسجد بریم. میدونستم بابام اجازه نمیده.یواشڪی از خونه خارج شدم سرچهارراه قرار داشتیم مادر بزرگم یه چادر بهم هدیه داد،خیلی قشنگ بود.چادر… بیشتر »