کلید واژه: "داستان کوتاه اخلاقی"

چهل داستان ڪوتاه و زیبای اخلاقی وواقعی(حجاب و...)

1.زهرا از بچگی مادربزرگم نیلوفر صدام میڪرد ولی دوست داشتم زهراصدام ڪنه یه روز قرار گذاشتیم با مادر بزرگم مسجد بریم. میدونستم بابام اجازه نمیده.یواشڪی از خونه خارج شدم سرچهارراه قرار داشتیم مادر بزرگم یه چادر بهم هدیه داد،خیلی قشنگ بود.چادر… بیشتر »