موضوع: "شهدا"
شهید گمنام
یکشنبه 01/11/09
گفتند از عشق بگو…
گفتم…
عشق ندیده را از گفتنش چه سود…!
شاید واگویه ام با این شهید گمنام در گزارش شرح حال دانش آموزان عاشق دهه هشتادی و نودی
نقطه وصلی باشد برای دل زنگار گرفته ام به نور جاوید محبوب…
مدرسه متوسطه حضرت نرگس روستای شهید اسدپور شهرستان اندیکا قبل و بعد از استقبال از شهید گمنام…
هفته گذشته که با شنیدن افتادن قرعه به نام مدرسه و توفیق استقبال برای این دانش آموزان مظلوم و دور از نظر، دست از پا نشناخته و برای استقبال لحظه شماری می کردند
اما انگار خبر به تعویق افتادن مراسمِ استقبال اشتیاقشان را بیشتر کرد
و این بار دغدغه بی توفیقی هم به آن اضافه شد و همین که بطور قطع خود را میزبان شهید یافتند
در تدارک مراسم استقبال از تمرین همخوانی سرود تا صحنه آرایی و آماده کردن برنامه ها و…
در همه اینها بنده عشق و دلدادگی دیدم.
حتی دختران کم حجابی را دیدم که چطور تمام ذوق و استعدادشان را در طراحی صحنه بکار بردند
و گاهی از اینکه کارشان درست درنیاید حرص خوردند و بالبخندی به آنها فهماندم که اصل شهدا هستند.
گفتم ان شاءالله که شهید می پسندد…
ادامه »به نیت حاج قاسم
سه شنبه 01/10/13
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است
امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است
تا لحظه های پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
همه آمده بودند؛ من هم در گوشه ای از این تشییع نورانی خودم را جا دادم تا از قافله عشق جانمانم
اما افسوس که در کشاکش سرگرمی های روزگار سالها از قافله جامانده ام و این بار با هزار امید و آرزو بادخترکان معصوم که پس از سال ها اینک میزبان شهدا بودند و می خواستند برای شهیدی گمنام خواهری خود را ثابت کنند؛ من هم خوشوقت از این ملاقات نورانی بودم!
شاید این از توجهات سردار شهیدان بود که در سومین سال آسمانی شدنش ما را میزبان و بلکه میهمان این شهید والا مقام نمود.
وهمه آن روز به یاد حاج قاسم، با نام حاج قاسم و به نیت حاج قاسم از میهمانمان پذیرایی کردیم
ای شهدا مارا به یادآورید…
اشهد ان که شما زنده تر از ما هستید!
مطالب مرتبط
دخترها هم شهید می شوند۲
چهارشنبه 98/10/11
دخترها هم شهید می شوند… اینبار به مناسبت روز پرستار..
شهیده فوزیه شیر دل همان پرستار شهید فیلم “چ” ابراهیم حاتمی کیا شهیدی که ۳۵ سال گمنام بود.
از دیگر شهدای زن می توان به اسم «فوزیه شیردل» اشاره کرد.
دوم اردیبهشتماه سال 1338متولد شد.
پس از اخذ مدرک سوم راهنمایی وارد بهداری شد
و پس از گذشت سه سال از خدمت در بهداری شهر کرمانشاه به پاوه منتقل شد
و در بیمارستان این شهر به عنوان بهیار ایفای نقش کرد.
سرانجام روز 25 مرداد 1358 در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری،
در حالی که شهیده فوزیه شیردل مشغول کمک کردن
به یاران شهید دکتر مصطفی چمران برای راهنمایی بالگرد بود، مورد اصابت گلوله قرار میگیرد
و پس از گذشت 16 ساعت خونریزی به شهادت میرسد.
پیکر این شهیده در گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه خاکسپاری شده است.
شهید چمران در توصیف شهادت این شهید می گوید:
” دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، ۱۶
ساعت مانده بود وخون از بدنش می رفت…
این فرشته بی گناه ساعاتی بعد، درمیان شیون و ضجه زدن ها جان به جان آفرین تسلیم کرد."
شهیده فوزیه شیردل به حجاب بسیار اهمیت می داد. به طوری که مدیر دبستان چندین بار به خاطر
حجاب او را سرزنش کرده بود اما فوزیه با سلدگی ومتانت به او ثابت کرده بود که نمی تواند مانع حجاب اوشود
مطالب مرتبط
شهیده زینب کمایی & گفتگو باهمسر شهیدحججی & شهیده مهین دانشیان
شهیده گلدسته محمدیان & شهیده فاطمه جعفریان & شهیده بنت الهدی صدر
شهیده فهیمه سیاری & شهیده خاتون حسینی نژاد & شهیده مهین دانشیان
بخشےاز خاطرات شهیدحججے اززبان همسـرش
جمعه 97/07/20
شب خواستگـارے،
برعڪس همہ ڪہ در این جلسہ
حرفهاے خــــاص خاص مےزنند ،
آقامحسن قرآن آورده بود و از تفألهــایے
ڪہ براے ازدواج با من، بہ قرآن زده بود مےگفت… مےگفت من بعداز دیدن شما براے
اقدام بہ خواستگارے و ازدواجـ
تفألهایے زیادے بہ قرآن زدم
و در این مورد با خدا
مشورت ڪردم!!
مطالب مرتبط
ڪتاب آرام بی سر، زندگینامه شهید حججی
دانلود کتاب دختر شینا
شنبه 97/07/14
کتاب «دختر شینا» یکی از آثار سوره مهر با موضوع خاطرات زنان است
که با قلمی روان به روایت زندگی قدم خیر محمدی کنعان
همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی میپردازد.
درباره زندگی این شهید فعالیتهای فرهنگی مختلفی صورت گرفته بود.
با توجه به آثار به عمل آمده متوجه شدم، قدم خیر در سن 22 سالگی، همسرش به شهادت رسیده
و با وجود 5 فرزند، ازدواج نکرده است و به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد.
این بانوی نویسنده اضافه کرد:
این موضوع برای من بسیار تامل برانگیز بود،
زنی که در روستا زندگی می کرد به فضای شهر آمده
و به تنهایی در اوج جوانی، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود.
بنابراین تصمیم گرفتم درباره فراز و نشیب های زندگی این زن با او مصاحبه کنم.
ماسعی کردیم این ڪتاب رو در ۲۶۵قسمت در کانالمون در ایتا قرار بدیم
https://eitaa.com/Rouman_mazhabi
همچنین میتونید از راههای زیر کتاب را خریداری ودانلود نمایید
دانلود کتاب دختر شینا از کتابخوان کتابراه
دانلود کتاب دختر شینا بصورت پی دی اف
مطالب مرتبط
فرنگیس & یادت باشد & رعنا & دختران آفتاب & عشق زیر روسری & خاطرات سفیر
الگوی شهید من شهیده مهین دانشیان
شنبه 97/07/07
با چشمان کاملا باز
هنوز بعضی از همکارانش توی بیمارستان بی حجاب بودند.
همینطور بعضی از زنهای فامیل ، ولی مهین همیشه
حجابش را حفظ می کرد . برای همین ، بعضیها به او توهین می کردند
و می گفتند : از تو بعیده که اینقدر ساده باشی و تحت تاثیر جو انقلاب قرار بگیری
آخر این چیه سرت کردی؟؟
مهین هم می گفت : من به بقیه کاری ندارم و برای حجابم هدف دارم .
چون مسئله حجاب را از ته دل درک کردم و اصلا از روی سادگی و نادانی با حجاب نشدم .
به خوانواده اش هم که به خاطر این توهین ها ناراحت می شدند
می گفت :مطمئنم یڪ روز همینهایی که به حجاب اهمیت نمی دهند
بیشتر از من به آن مقید میشوند !!
شهادت : 1359
علت شهادت : بمباران آبادان
مطالب مرتبط
شهیده خاتون حسینی نژاد & شهیده فهیمه سیاری & شهیده بنت الهدی صدر & شهیده فاطمه جعفریان
شهیده گلدسته محمدیان & خاطره زیبااز شهیدعارف احمدعلی نیری & مقصد شهدایی
الگوی شهید من (شهیده خاتون حسینی نژاد)
جمعه 97/07/06
هر کاریش کردیم از شهر بیرون نرفت که نرفت ؛ حتی تو بمباران شدید
برای رزمنده ها هرکاری از دستش بر می اومد می کرد.
یک روز یکی از اقوام بهش گفت :
« چرا شما هم مثل بقیه همسایه ها و فامیل از آبادان نمیرین ؟ »
خیلی ناراحت شد.
اشک تو چشماش جمع شد و بهش گفت :
« مگه اهل بیت امام حسین ع تنهاش گذاشتن که ما بخوایم اماممون رو تنها بذاریم ؟
اگه ما هم بریم، پس کی هوای این جوونا رو داشته باشه.
دیگه غیر از این چه تکلیفی داریم ؟ »
شهادت : 1359
علت شهادت : بمباران آبادان
برگرفته از : عروس خاک ، صفحه 41
امام علی (ع) فرمودند :
هر کس ما را به دلش دوست داشته و با زبانش یاری کند و در رکاب ما ،
با دستانش با دشمنانمان بجنگد ، او دربهشت با ما و در درجه ما خواهد بود.
الخصال ، جلد 2 ، صفحه 629
مطالب مرتبط
شهیده فهیمه سیاری & شهیده بنت الهدی صدر & شهیده فاطمه جعفریان & شهیده گلدسته محمدیان
الگوی شهید من شهیده فهیمه سیاری
پنجشنبه 97/07/05
کلاس چهارم بود که اسمش رو تو کلاس قرآن نوشتم .
یه روز وقتی رفتم از کلاس بیارمش معلمش جلوم رو گرفت
و پرسید : تو خونه با فهمیه قرآن کار می کنید ؟؟ گفتم : نه
چطور ؟؟ گفتت : آخه خودش قرآن رو بلده ، بیشتر سوره ها
رو تو کلاس می خونه من و بچه ها گوش می دیم . طوری مسلطه
که غلطهای بچه ها رو زودتر از من می فهمه . با تعجب به فهیمه
نگاه کردم سرش رو انداخته بود پایین و چادرشو گرفته بود زیر چونه اش .
بهش گفتم قرآن رو از کجا بلدی ؟ گفت : قبل از کلاس یه بار می خونم
و یاد می گیرم.تو مسجد بعد از نماز به همه می گفت : هر کی
دوست داره بمونه تا از همدیگه قرآن یاد بگیریم.نمی گفت : یادتون بدم
تا به کسی بر نخوره .
طلبه شهیده فهیمه سیاری
تولد 1339
شهادت : 1359
علت شهادت : بمباران کردستان
مطالب مرتبط
شهیده بنت الهدی صدر & شهیده فاطمه جعفریان & شهیده گلدسته محمدیان & مقصد شهدایی
خاطره ای زیبا از شهیدعارف احمدعلی نیری & زنان چهره شهر را تغییر دادند & خواهرم حجابت
پیام شهدا به بانوان & داستانی داداشم منو دید تو خیابون & عڪس شهدا عمل نکنیم
الگوی شهید من (شهیده بنت الهدی صدر)
سه شنبه 97/07/03
از وقت تلف کردن خیلی بدش می آمد، همیشه داشت یه کار مفیدی انجام می داد.
یادم است یڪ بار به یڪ جلسه خانگی رفته بودیم.
صاحب خانه برای مهمانها ساندویچ و چایی و کیک درست کرده بود
و خلاصه حسابی زحمت کشیده بود.
حین جلسه از صاحب خانه تشکر کرد
و با یڪ لحن مهربان به او گفت کاش به جای این همه زحمتی که برای اینا کشیدی .
فقط شربت و شکلات تهیه می کردی
و بقیه وقت با ارزشت را برای آماده کردن یک مطلب مفید می گذاشتی
و آن را در جلسه می گفتی تا از خانه ات با دست پر بیرون برویم).
مجله شاهد ياران، شماره۲۷، صفحه ۹۲
مطالب مرتبط
شهیده فاطمه جعفریان & شهیده گلدسته محمدیان & شهید عارف احمدعلی نیری
مقصد شهدایی & زنان چهره شهر را تغییر دادند & پیام شهدا به بانوان & خواهرم حجابت
داستانی داداشم منو دید تو خیابون & عڪس شهدا عمل نڪنیم & لباس عفت
الگوی شهید من(شهیده فاطمه جعفریان)
یکشنبه 97/07/01
زمان شاه بود. داشتیم با هم تو خیابون قدم میزدیم. یه خانم بي حجاب داشت جلومون راه می رفت.
فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید: «ببخشید خانم، اسم شما چیه؟»
خانم با تعجب جواب داد: «زهرا، چطور مگه؟»
فاطمه خندید و گفت هم اسمیم»،
بعد گفت: «می دونی چرا روی ماشینا چادر می کشن؟»
خانم که هاج و واج مونده بود گفت:
«لابد چون صاحباشون می خوان سرما و گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه».
فاطمه گفت:
«آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا به خاطر علاقه ش به ما، یه پوششی بهمون داده
تا با اون از نگاهای نکبت بار بعضيا حفظ بشیم و آسیبی نبینیم.
خصوصا اینکه هم نام حضرت فاطمه هم هستیم…
بعدها که دوباره اون خانم رو دیدم، محجبه شده بود» کفش های جامانده در ساحل، صفحه۱۷
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم هر که امر به معروف و نهی از منکر کند،
او جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست.
مستدرک الوسائل، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۹
مطالب مرتبط
خاطره ای از زندگی عارف شهید احمد علی نیری & مقصد شهدایی & خواهرم حجابت
پیام شهدا به بانوان & داستانی داداشم منو دقد تو خیابون & عڪس شهدا عمل نڪنیم