گوشه ای از شیعه نامه مرحوم آغاسی(تصویری) به همراهمتن کامل اشعار شیعه نامه
کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست *
حکمتش جز امر بالمعروف نیست *
امر بالمعروف٬ نهی از منکر است *
شیعه بی امر و بی نهی٬ ابتر است *
متن کامل:
شیعه نامه
بشنو از نی چون حکایت می کند
شیعه را در خون روایت می کند
ای شمایان! آشنا با درد من *
نور چشمان بیابانگرد من *
بنگرید آواره تبعید را *
آن که از نااهل سرپیچید٬ را *
گرد این تبعید بر دامان من *
مهر تأئیدی است بر ایمان من *
ناله من نطفه در تبعید بست *
زیر بار «فاستقم» پشتم شکست *
نعش من تا مرگ بی چون و چرا *
می کشد بر دوش تابوت مرا *
حال ما را از اباذر بازپرس *
وز عقابان شیوه پرواز پرس *
کیستم؟ دلداده درد آشنا *
سینه ای با تیغ نامرد آشنا *
من کیم ؟ زندیق بی نام و نشان *
کز برم دل می رود دامن کشان *
من چه گویم؟ یک رگم هشیار نیست *
شیعه را با کار عالم کار نیست *
کار من بی پا و بی سر رفتن است *
وز مسلمانی٬ فراتر رفتن است *
شهوت فرماندهان روم و ری *
می برد سرهای ما را روی نی *
بشنو از نی چون حکایت می کند *
شیعه را در خون روایت می کند *
شیعه یعنی بازتاب آسمان *
بر سر نی٬ جلوه رنگین کمان *
از لب نی بشنوم صوت تو را *
صوت« انی لا اری الموت تو را » *
پرچم زلفت رها در باد شد *
وز شمیمش کربلا ایجاد شد *
و آنچه شرح حال خویشان تو بود *
تاب گیسوی پریشان تو بود *
می روی بر نیزه تا شام خراب *
تا لبی تر سازی از تشت شراب *
می سزد نی نکته پردازی کند *
در نیستان آتش اندازی کند *
صبر کن! نی از نفس افتاده است *
ناله بر دوش جرس افتاده است *
کاروان بی میر و بی پشت و پناه *
در غل و زنجیر می افتد به راه *
می رود منزل به منزل در کویر *
تا بگوید سّر بیعت با غدیر *
خواب می دیدم که در بیداری ام *
در مسیر کاروانی جاری ام *
کاروانی بی سر و بی سرپرست *
غل به گردن٬خشک لب٬تاول به دست *
کاروان از بس که آتش دیده بود *
اشک در چشمانشان خشکیده بود *
شیعه یعنی امتزاج نار و نور *
شیعه یعنی رأس خونین در تنور *
شیعه یعنی « سابقون السابقون » *
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون *
شیعه باید آبها را گل کند *
خط سوم را به خون کامل کند *
خط سوم٬ خط سرخ اولیاست *
کربلا بارزترین منظور ماست *
شیعیان! مدیون خون کیستید؟ *
زنده از رقص جنون کیستید؟ *
کیست تا اسلام را یاری کند؟ *
حکم حق را در زمین جاری کند؟ *
کیست تا پرچم٬ به دوش خون کشد *
شیعه را ازخواب خوش بیرون کشد؟ *
شیعه کی از مرگ٬ پروا می کند؟ *
پرچم دین را ز سر٬ وا می کند؟*
شیعه کی تسلیم فحشا می شود؟ *
فسق را محو تماشا می شود؟ *
کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست *
حکمتش جز امر بالمعروف نیست *
امر بالمعروف٬ نهی از منکر است *
شیعه بی امر و بی نهی٬ ابتر است *
شیعیان! فرهنگ عاشورا چه شد؟ *
پرچم خون رنگ عاشورا چه شد؟ *
روز عاشورا کجا بودیم ما؟ *
در کدامین خانه فرسودیم ما؟ *
گفت مولا: « کل ارضِ کربلا » *
شیعه یعنی غربت و رنج و بلا *
شیعه بی درد! زخم بی نمک! *
بس کن این« یا لیتنی کنت معک » *
کربلا غوغاست٬ ساز و برگ کو؟ *
ظهر عاشوراست٬ شور مرگ کو؟ *
ظهر عاشورا« فاین تذهبون » *
«لم تقولون ما لا تفعلون؟» *
شیعه یعنی شرح منظوم طلب *
از حجاز و کوفه تا شام و حلب *
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی *
غربت صد ساله بی دلواپسی *
شیعه یعنی صد بیابان جستجو *
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی تندر آتش فروز *
شیعه یعنی زاهد شب٬ شیر روز *
شیعه یعنی شیر٬ یعنی شیر مرد *
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد *
شیعه یعنی تیغ٬ تیغ مو شکاف *
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف *
شیعه پر در رنگ آبی می کند *
آسمان را آفتابی می کند *
شیعه یعنی عشق بازی با خدا *
یک نیستان تک نوازی با خدا *
شیعه یعنی هفت خطّی در جنون *
شیعه توفان می کند در «کاف» و «نون» *
شیعه یعنی نشئه جام بلا *
شیعگی یعنی قیام کربلا *
آه از آن ساعت که طفل تشنه لب *
لب گشود از خنده در اوج طلب *
کربلا گفتم٬ کران را گوش نیست *
ورنه از غم بلبلی خاموش نیست *
بلبلان چه چه ز ماتم می زنند *
روز و شب از کربلا دم می زنند *
هر نظر بر غنچه ای تر می کنند *
یادی از غوغای اصغر می کنند *
هر زمانی می روم در باغها *
می گدازد دل ز یاد داغ ها *
غنچه می بینم دلم پر می زند *
بوسه بر قنداق اصغر می زند *
گفت: یا مولا منم قربان تو *
جان من گردد بلا گردان تو *
گفت: بابا٬ بی برادر مانده ای؟ *
بی کس و بی یار و یاور مانده ای؟ *
گر تو تنهائی٬ بگو من کیستم؟ *
اصغرم٬ اما نه٬ اصغر نیستم! *
ای پدر حرف مرا در گوش گیر *
خیز و این قنداقه در آغوش گیر *
خیز و اسماعیل را آماده کن *
سجده ی شکری بر این سجاده کن *
خیز و با تعجیل٬ میدانم ببر *
بر سر نعش شهیدانم ببر *
تا بپیوندم به خیل لاله ها *
تا نسوزم بیش از این از ناله ها *
من مگر سبط پیمبر نیستم؟ *
از جوانان تو کمتر نیستم *
تشنه ام٬ اما نه بر آب فرات *
آب می خواهم٬ ولی آب حیات *
آب در دست کمان دشمن است *
تیر آن نامرد احیای من است *
می سزد فرزند قربانی کنی *
تیر را دعوت به مهمانی کنی *
عید قربان خون خضابم می کند *
تیر چون سرب مذابم می کند *
آتش اقیانوس را آواز داد *
آخرین ققنوس را پرواز داد *
خون اصغر آسمان را سیر کرد *
خواب زینب را چه خوش تعبیر کرد *
زینب آیا سر به محمل می زند؟ *
کاروان را زخمه بر دل می زند؟ *
مطرب آیا می زند راه مجاز؟ *
تا بگوید نکته ها با اهل راز؟ *
آری٬ او تار محبت می زند *
سر به دیوار محبت می زند *
گاه می ریزد به دامن ناله را *
بغض تلخ تاول و تبخاله را *
ای پرستار پرستو های من *
مرهم زخم تکاپو های من *
ای زبان صدق و تصدیق و صفا *
اولین بیمار چشمت٬ مصطفی *
عصمت زهرا! عزیز مرتضی! *
در تو جاری رستخیز مرتضی *
عصر عاشورا٬ علم در دست توست *
کرسی و لوح و قلم در دست توست *
زینب ای پیغمبر فریاد و خون *
شاهد« انا الیه راجعون» *
غنچه ها را گرچه پرپر کرده ام *
کوله بارت را سبکتر کرده ام *
ظهر عاشورا که زیر خنجرم *
دست بگشا٬ سایه افشان بر سرم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط شمس در 1402/05/21 ساعت 12:12:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |