سیره عملی حضرت زهرا سلام الله علیها

آداب نماز

لحظات آخر عمر حضرت زهرا علیه السلام بود

چند لحظه ای به اذان مغرب باقی مانده بود.

نزدیک بود که وقت نماز فرا برسد،

فاطمه علیه السلام به اسمابنت عمیس فرمود:

«عطر مرا بیاور تا خود را خوشبو سازم،

وآن لباس را که با آن نماز می خوانم بیاور»

سپس وضو گرفت ودر این هنگام که می خواست نماز بخواند

حالش منقلب شد

سرش را به زمین نهاد.به اسما گفت:

«کنار سرم بنشین هنگامی که وقت نماز فرا رسید

مرا بلند کن تا نمازم را بخوانم

اگر برخاستم که چیزی نیست

واگر برنخاستم شخصی را نزد علی (ع) بفرست

تا خبر فوت مرا به او بدهد.

اسمائ می گوید:وقت نماز فرا رسید،گفتم:

الصلاه یا بنت رسول اللله

«ای دختر رسول خدا وقت نماز است».

جوابی نشنیدم.

ناگاه متوجه شدم که حضرت زهرا (س) از دنیا رفته است.

منبع

75 درس زندگی از سیره عملی حضرت فاطمه (س) ص15 و16

  • نظر از: رحیمی
    1393/12/14 @ 08:21:21 ب.ظ

    رحیمی [عضو] 

    با سلام

    روزهایی با مادر شهیده ام

    من دختری ایرانیم از شهر…

    نه،اصلا مهم نیست که از کدام شهر و دیار

    چون اینها دل غمگین مرا شاد نمی کند و عقده از غم افسرده ام نمی گشاید

    .
    .
    .

    آری مادر من آن بانوی بال وپر شکسته ای است که نزدیک سه ماه از غصه و رنج و درد ، آب شد و جز شبهی از او بجای نماند ودر طول این مدت،جز یک بار لبخند بر لبهای او ننشست

    روزی به خادمه اش فرمود:

    دارم از دنیا می روم و این رسم عرب که نعشِ در گذشته رابر تخته ای می گذارند که حجم بدن او پیداست، مرا رنج می دهد

    دوست ندارم حجم بدنم را در کفن، حتی بعد از مردنم، نامحرمی ببیند

    وچون خادمه اش طرحی از تابوت –که رسم دیار خودشان بود،برای او ترسیم کرد آن قدر دل رنجیده اش شادمان گردید که غنچه ی تبسم بر لبهای او شکفته شد و این تنها لبخند یادگار مادر، بعد از شهادت پدربزرگوارش بود

    واین برای من درسی بزرگ دارد که نگذارم این تنها تبسم ابدی مادرم،در صفحه ی روزگار خاموش گردد

    و اکنون پشیمان از گذشته، گذشته ای که یادآوردنش مرا می آزارد و شرمنده ام می کند و امیدوار به آینده

    می خواهم این لبخند دوباره تکرار شود، می خواهم غصه ای از دل پردرد مادرم بردارم

    می خواهم خوب باشم. می خواهم عفیف و پاک باشم.من که روزی دل به دیگران بستم می خواهم

    روزهایی با مادر شهیده ام باشم تا در روًیاهای خویش مادر جوانم را ببینم که با نگاه به قامت پوشیده ودر عفاف من دوباره لبخند می زند و با این لبخند صدایم می زند که:

    نه روزهایی بلکه برای همیشه در آغوشم بمان.مادری که دنیای ما با حسادت و رشک او را آزرد و قلبش را شکست، مهربانی بی گناه ،که او رابا خشم و نفرت زدند، با کینه جنینش را سقط کردند ،فرزندانش را یتیم و همسرش را بی یاور ساختند

    سرانجام،مخفیانه با یک دنیا مظلومیت و غربت در دل خاک آرمید

    ظلم به او هیچ گاه از خاطرم نمی رود

    می خواهم پرچم دار پیام او به دنیا باشم . به یاد سیلی و ضربتی که او را مظلومانه شهید کرد، با حجاب و عفافم نمادی از مظلومیت اورا به شهر ، کشور وحتی سراسر دنیا فریاد کنم وبه یاد داشته باشم که
    مهربانترین بانوی بهشت را تنها به این گناه کشتند که دوست داشت همه خداوند بزرگ را دوست بدارند و بندگی کنند

    در سایه محبت و پیروی از امیرموًمنان، فرمانهای خدا را عمل و از هرچه خدا دوست ندارد دوری کنم

    آیا توهم مانند من می خواهی بامادر باشی؟
    پس بیا تا صدایش کنیم

    ای مهربان مادر! دستم را بگیر تا برایت دختری کنم.دختری که سراپا پوشیده و در حجاب است. دوستت دارم ای مادر که تو گمشده ی من و بهار امید منی . در عزایت اشک می ریزم و دشمنت را لعن و نفرین می کنم

    نوشته زیبا احمدی - وبلاگ احساس ابری

    ایام شهادت مادر شهیده شیعه ، مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
باسپاس فراوان از نظر دهی شما
وبلاگ را در چه حد ارزیابی می فرمایید؟
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.